یادنامه شماره ۱۹

ساخت وبلاگ

یادنامه شماره ۱۹


*بار دیگر مادرم شد حامله*

در سال ۱۳۸۸ از طرف اداره کل برای گذراندن دوره هنر به تهران اعزام شدم تا بعدها به عنوان مدرس این کتاب در خدمت همکاران آموزش ابتدایی باشم.

در کلاس ضمن خدمتی که برای همکاران پایه چهارم ،که همگی خانم بودند از من سوال شد :

آقای آتشی ، شما چند فرزند دارید؟
با شگردی خاص همین توپ را در زمین آنان انداختم و همین سؤال را از آنان کردم

تعداد زیادی اعلام کردند که یکی و یا دو فرزند بیشتر ندارند ... من هم تعداد فرزندان آنان را روی تخته می نوشتم و دورش خط می کشیدم تا برجسته شود

تعدادی دیگر هم سه و چهار فرزندی بین آن ها پیدا شد... ولی کسی برای جمعیت پنج بچه ای یا بیشتر، دستش را بالا نکرد. روی تابلو کلاس بزرگ نوشتم (آفرین به مادر خودم ۱۳ بچه )

به یاد مادر عزیزم ، که بدون توجه به شعار، فرزند کمتر زندگی بهتر ، سیزده بچه زاییده بود تا با این کارش تمام معادلات کنترل جمعیت را به سخره بگیرد، افتادم.

در آن کلاس ضمن خدمت برای همکارانم، شعری خواندم که سال ها قبل در رسای مادرم به نظم در آورده بودم


یاد آن روزی که بودم اولی
ناز و طناز و عزیز و فلفلی

شاه خانه بودم و با داد و دود
هرچه را می خواستم آماده بود

وای از آن روزی که آمد دومی
بد ادا و نق نقو و غم غمی

من وزیر گشتم و افتادم ز جا
دومی به جای من گردید شاه

تا به خود آیم و خودداری کنم
سومی آمد و او شد خواهرم

خواهری زیبا و خوش رو مثل ماه
من و کاکایم کشیدیم سوز و آه

جای سبزی و نشاط و خرمی
سر رسید از گرد راه چهارمی

دیگر آن خانه برایم تنگ شد
سبزه و گل در نگاهم سنگ شد

داشتم می کردم عادت،ناگهان
پنجمی هم پا نهاد در این جهان

بهر سوزش پنج تن کافی نبود
ششمی هیزم شد و ما مثل دود

مسعود و منصور وشهلا و شهین
کریم و رحیم هفتم شد مهین

خانه مان گردید در هم بر همی
سه قلو هشتمی و نهمی و دهمی

ای امان و ای امان و ای امان
ای امان از دست بابا و مامان

بار دیگر مادرم شد حامله
او که آید تیم فوتبال کامله

مسعود و منصور و شهلا و شهین
کریم و رحیم محسن و مهین

افسی و آزیِ گل ، راضیه و مرضیه جان
آخری هم می شود دروازه بان

"مسعود آتشی"
✴✴✴✴✴

شهر برازجان...
ما را در سایت شهر برازجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahreborazjano بازدید : 177 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 9:36